بميرم برات........
نفسسسسسسسسسسسي.
عاشقانه هايي براي دخترم...
آن زمان كه ريشه ام را در ميان ريشه هاي كوچكش مي دوانم تا در خاك هر چه بيشتر استوار شود با خود مي انديشم كه در درونش چه چيز به ارمغان خواهم گذاشت مادريم را, عشقم را, احساسم را يا خشمم.
اما هر چه هست مي بالم به او.
آن زمان كه من طوفانم يا كه باران او خورشيد من است.
از خود ميپرسم كه او درمن چه به يادگار مي گذارد؟
مست ميشوم از گرمايش, مهرش........
اي كاش مثل او من هم نهال مي شدم پر از بخشش, پر از گرماي لذت بخش خورشيد......
بي تو دلم ميگيره عزيزم...
حرفهاي دل مامان و بابا:
آن زمان كه ما را پير و از كار افتاده يافتي درست به مصداق اولين روزهاي تولدت كه توان خواستن نيازهايت را نداشتي و قادر به گفتن خواسته هايت نبودي
اگر هنگام غذا خوردن لباسهايمان را كثيف كرديم.
و يا نتوانستيم لباسمان را خودمان بپوشيم.
اگر سخن هايمان تكراري و خسته كننده بود
صبور باش و دركمان كن
به ياد بياور كوچك بودي, مجبور ميشديم روزي چند بار لباسهايت را عوض كنيم
براي سرگرمي يا خواباندنت مجبور ميشديم بارها و بارها داستاني را برايت تعريف كنيم
اگر نخواستيم به حمام برويم ما را سرزنش نكن
وقتي بي خبر از پيشرفت هاي دنياي امروز سوالاتي پرسيديم با تمسخر به ما نگاه نكن
وقتي براي اداي كلمات يا مطالبي حافظه مان ياري نميكند فرصت بده و عصباني نشو
وقتي پاهايمان توان راه رفتن ندارند دستانت را به ما بده همانگونه كه تو اولين قدم هايت را در كنار ما برداشتي
از اينكه هراز گاهي دلمان به ياد گذشته ها و خاطرات قشنگش ميگيرد و گريه ميكنيم به ما خرده نگير
از اينكه در كنارت ومزاحمت هستيم خسته و عصباني نشو
ياريمان كن همانگونه كه ياريت كرديم
كمك كن تا با نيرو و شكيبايي تو اين راه زندگي را به پايان برسانيم.
ستايش عزيزم قول بده وقتي بزرگ شدي و ما پير شديم هيچوقت ما را تنها نذاري چون موقع پيري همه ي دلخوشي پدر و مادر فرزندانشون هستن.
گلم قدر محبتهاي پدر و مادرت را بدون و اين را آويزه ي گوشت كن كه دعاي پدر و مادر در حق فرزند بالاترين و بهترين دعاست.
زيباي من...
سفري به دور دنياست, وقتي دستانم تا انتها, رويت را نوازش مي كنند.
خوب من....
نازنينم, زيباترينم حضور گرم و هميشگي ات را هزاران بار سپاس ميگويم.
پاييز را دوست دارم بخاطر غريب و بي صدا آمدنش
بخاطر رنگ زرد و ديوانه كننده اش
بخاطر خش خش گوش نواز برگ هايش
بخاطر رفتن و رفتن و خيس شدن زير بارون هاي پاييزي
بخاطر بوي مست كننده خاك بارون خورده كوچه ها
بخاطر غروب هاي نارنجي و دلگيرش
بخاطر شبهاي سرد و طولاني اش
بخاطرسالها خاطرات پاييزي ام
بخاطر نشاط نوجواني ام
پاييز را دوست دارم بخاطر خود پاييز
من پاييز را عاشقانه دوست دارم بخاطر اينكه هردو عشق زندگي ام پاييزيند.
عاشقتم ستايش.
ستايش در محرم...
عزيزم انشا... كه امام حسين نگدار تو عزيزدل من و همه ي نيني ها و مامان و باباهاشون باشه.
فداي قياف ات بشمممممممممم.
تولد عشقم, يكي يه دونه ي مامان
عزيز دلم شرمنده كه نتونستم برات تولد بگيرم چون بابا حاجي بيمارستان بود اوضاع و احوال هيچكس روبه راه نبود قول ميدم سال ديگه تولدت برات جبران كنم گلم.
اون موقعي كه شمع و فوت كردي نذاشتي ازت عكس بگيرم منم همين چندتا عكس و بيشتر نتونستم بگيرم.
عزيزم: لحظه ي ورودت به دروازه ي قلبم و لبخند شكفتنت به باغچه ي دنيارو اول به خودم چون سرآغاز حس خوشبختي من است و سپس به تو تبريك ميگم.
نازنينم 4سالگيت مبارك.
از خدا بهترينها را برات آرزو ميكنم و اميدوارم خوشبخت و خوشحال زندگي كني و از داشتن پدر و مادري مثل ما راضي باشي.
بووووووووووووووووووس