ستايش

ستايش جان تا این لحظه 14 سال و 6 ماه و 3 روز سن دارد

بي تو دلم ميگيره عزيزم...

حرفهاي دل مامان و بابا:

آن زمان كه ما را پير و از كار افتاده يافتي درست به مصداق اولين روزهاي تولدت كه توان خواستن نيازهايت را نداشتي و قادر به گفتن خواسته هايت نبودي

اگر هنگام غذا خوردن لباسهايمان را كثيف كرديم.

و يا نتوانستيم لباسمان را خودمان بپوشيم.

اگر سخن هايمان تكراري و خسته كننده بود

صبور باش و دركمان كن

به ياد بياور كوچك بودي, مجبور ميشديم روزي چند بار لباسهايت را عوض كنيم

براي سرگرمي يا خواباندنت مجبور ميشديم بارها و بارها داستاني را برايت تعريف كنيم

اگر نخواستيم به حمام برويم ما را سرزنش نكن

وقتي بي خبر از پيشرفت هاي دنياي امروز سوالاتي پرسيديم با تمسخر به ما نگاه نكن

وقتي براي اداي كلمات يا مطالبي حافظه مان ياري نميكند فرصت بده و عصباني نشو

وقتي پاهايمان توان راه رفتن ندارند دستانت را به ما بده همانگونه كه تو اولين قدم هايت را در كنار ما برداشتي

از اينكه هراز گاهي دلمان به ياد گذشته ها و خاطرات قشنگش ميگيرد و گريه ميكنيم به ما خرده نگير

از اينكه در كنارت ومزاحمت هستيم خسته و عصباني نشو

ياريمان كن همانگونه كه ياريت كرديم

كمك كن تا با نيرو و شكيبايي تو اين راه زندگي را به پايان برسانيم.

ستايش عزيزم قول بده وقتي بزرگ شدي و ما پير شديم هيچوقت ما را تنها نذاري چون موقع پيري همه ي دلخوشي پدر و مادر فرزندانشون هستن.

گلم قدر محبتهاي پدر و مادرت را بدون و اين را آويزه ي گوشت كن كه دعاي پدر و مادر در حق فرزند بالاترين و بهترين دعاست.


تاریخ : 16 آذر 1392 - 02:11 | توسط : مامان ستايش | بازدید : 1566 | موضوع : وبلاگ | 36 نظر

  • خیلی قشنگ بود
  • خیلی قشنگ بود و تاثیگذار. دارم فکر می کنم من دختر خوبی برای مادر و پدرم هستم؟ راستی اون عکس اولی ستایشه؟
  • پدر بزرگ فنجوسک
    شنبه 16 آذر 1392 - 04:21
    گفتی و کردی دلم رو زیر و رو نمیدونم چی بگم فقط این عشقه که نگاهمان رو به در دوخته که این دختر و پسری که با خون دل بزرگ کردی کی زنگ میزنن یا در و باز میکنن دختری که شوهر میکنه اختیارش با کس دیگری است و پسری که ازدواج میکنه اختیارش دست خانمش این وسط پدر و مادرن که باید ببینن کی عروسشان دلش تنگ میشه یا دامادش میگه بریم خونه پدر و مادرت ما با این عشق زنده ایم تا بوده همینجور بوده باید صبر کنی و ببینی ولی چشم انتظاری خیلی بده
  • پدر بزرگ فنجوسک
    شنبه 16 آذر 1392 - 04:22
    ببخشید که انرژی منفی دادم مطالبتان دلم رو زیر و رو کرد
  • عزیزم امیدوارم همون چیزی که می خواین بشه دختری خوب وقدر شناس مطماٌ که ستایش جان همچین دختری هست میبوسمتون راستی عکسها هم قشنگه بووووووووووووووووووووووووووسسسسسسسس
  • خیلی قشنگ بود ایشالا که ستایش جون همون دختری می شه که شما آرزوش رو دارین.عاشق عکس اولی ستایش جون شدم مثل فرشته ها خوابیده .بووووووووووس هوارتا
  • وااااااااااای مامان ستایش خیلی قشنگ و احساسی بود
    عکس هایه ستایش جونم خیلی قشنگ بود
  • خیلی قشنگ بود ....بوووووووووووووس برای ستایش تپل مپل....
  • بسیـــــــــــــــــــار زیبــــــــــــــــا بــــــــــــــود
    ستایش جان وقتی کوچولو بودی هم خیلی زیبا بودی ها
    بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
  • خیلــــــــــــــــــــــــــــــــی جیگر بود و صدالبته که هست
  • مامانی خیلی زیبا بود میبوسمتون بووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
  • سلام مامان ستایش
    مطالبتون بسیار زیبا و تاثیر گذار بود
    ما آدم بزرگها گاهی نیاز به یادآوری این حرفها داریم
    چرا که گاهی نسبت به پدر و مادرهامون کم محبتی می کنیم درصورتی که اگه فقط به یکی از مواردی که شما گفتید فکر کنیم باید از خجالت آب بشیم
    به هر حال ممنون از یادآوری به جاتون
  • خیلی زیبا بود مامان ستایش برای من که هم پدرم و هم مادرم رو از دست دادم یاد آور خاطراتی بود ای کاش بهیادم نمی ماند همان لحظه هایی که احساس می کردم من همه چیز را می دانم و پدر و مادرم مایه سرشکستگی من و نادان وقدیمی هستن دلم می خواهد فقط یک بار دیگر بتوانم بر دستان خسته آنان بوسه بزنم و حلالیت به خاطر غرور جوانی ام بخواهم البته قلب پدر و مادر رئوف تر از آن است که برای فرزند خطاکار خودشان جز خیر چیزی بخواهند.
    روح همه پدر ومادر های آسمانی شاد
  • خیلی زیبا بود ...خیلی...منو برد به روزهای کودکی و فکر فردا که قراره چطور با پدر و مادرم رفتار کنم؟؟؟کاش همیشه یکی این حرفهارو توی گوشمون بخونه تا فراموش نکنیم از کجا به اینجا رسیدیم.
  • فقط میتونم بگم عالی بود.......امیدوارم ستایش جون همونجوری بشه که شما دوست دارید.
  • مرسی مامان جون ستایش خیلی قشنگ بود،ایشالا ستایش جونم زیر سایه شما مامان گل و باباش سالم وسرحال باشه و بتونه بهترین دختر توی دنیا باشه براتون،*ی عالمه بوس از طرف آیسان جون برای ستایش*
  • سلام ستایش جون.خیلی وقت بود نیومده بودم توی وبلاگ.دلم برات تنگ شده بود. خلی جالب بود مطالبت مامان جون. امیدوارم همینطور باشه که میخوای
    بووووووس
  • خیلی جالب بود وقشنگ
  • هم عکس های ستایش جون مثل همیشه قشنگ بود هم حرفهای دلنشین شما
    می بوسمت عزیزم
    خونمون بیائید پست جدید دارم
  • مامانی ممنون عالی بود هم مطالبتون هم عکسای ستایش جون
  • مامانی خیلی خوشم اومد,عالی بودمخصوصاهمخونیش باعکساواقعابیست.
    :-*:-* واسه ستایشم که قدرپدرومادرشومیدونه وخواهددونست.
  • مامانی چقدر این پست قشنگ بود واقعا احساساتی بود
  • سلام عزیز خاله
    ماشالله مثل همیشه تمیزو خوجل
  • سلام مهربون باور كن اشك تو چشمام اومده خيلي پست قشنگي بود خدا شماهارو براي هم حفظ كنه آمين
  • جاااان؟ چه کوچولو بودی خانوم خانوما
    مامانی نوشته تون خیلی قشنگ بود لذت بردم...
  • مامانی سلام مارو دیوانه کردی رفت.چه پست قشنگی نوشتی.وای هیچ کس از فردا خبر نداره خداکنه اتفاقایی که نوشتی بیفته و همین عشقی که ما به اونا داریم وقتی بزرگ شدن به ما داشته باشن.بوووووس واسه ستایش نازم
  • اشکم در اومد من ازتک تک شما مامان وبابا ها چیزای خیلی زیادی یادگرفتم با اینکه خودم مادر نیستم ولی درکتون میکنم که معنی مادرشدن یعنی چی ومعنی پدرواقعی یعنی چی..... زیبا بود ایشالله به تمام آرزوهاتون برسید.
  • خیلی قشنگ بود
  • وای مامانی یعنی امکان داره یه روز نگاه بچه هامون به ما اینطور بشه که گفتید ؟!!باورم نمیشه.خیلی ناراحت کننده است .
  • سلام مامان دلواپس //////به نظرم دخترامون به جای بلابلایی هاشون دخترای مهربونی هستند هم ستایش وهم هانیه //////من عشق ومحبت رو از چشاشون میخونم ولی خودمونیم ستایشو 4سالش کردی این همه ازش توقع داری 24 سالش بکنی چی خواهی گفت ولش کن بچه رو بذار به اینده امیدوار باشه یادت باشه در بزرگ کردن بچه اش هم باید بهش کمک کنی یا شاید تو بزرگش کنی وای از نوه ات دیگه چه توقعایی خوای داشت الله اکبر
  • چه ابتکار قشنگی انجام دادین.مطمینا بچه ها هیچوقت فراموش نمی کنن همچنانکه ما فراموش نکردم.
  • مامانی خیلی پست جالب و تاثیرگذاری بود. ستایش جونم هیچوقت زحمتهای شما رو فراموش نمیکنه.
  • به به به این مامان با ذوق. خیلی جالب بود عزیزم . مطمئن هستم که ستایش جان همیشه با شماست. و فداکاری‌های شما را از یاد نمی‌برد.
  • مامان جون مبینا
    پنجشنبه 28 آذر 1392 - 08:17
    سلام مامان ستایش خانم .احسنتم خیلی جالب بودمعلومه هنرمندی عکسهارومطابق خواسته هاتون انتخاب کردید.انشالله دخترشماوهمه بچه هاعاقبت بخیربشن
  • مامان محیا
    دوشنبه 16 دی 1392 - 08:57
    خواهر گلم...خیلی قشنگ بود...اینقدر گریه کردم ،الآن اشک از چشمانم جاریه واین پیغامو مینویسم...به یاد مامان افتادم ...خیلی دلم گرفته...قدرشو ندونستیم...دلم براش تنگ شده....
  • سلام بر ستایش خانم و مامان گلش که اینقدر زحمت می کشه و مطالب زیبا می ذاره رو وبلگ خیلی لذت بردم دستتون درد نکنه خدا کنه تمام بچه ها روزگار کودکیشون رو از یاد نبرن.

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام